امروز توي راهم به آپارتمان هاي سر به فلک کشيده لبختد زدم من هميشه از آدم هاي قد بلند و چهار شونه خوشم مي اومده. کاش ميدونستم چه حسي دارند وقتي جز اولين نفراتي هستند که طلوع خورشيد رو ميبينند.

امروز به پوستر هاي انتخاباتي که حالاهمشون زمين رو لمس ميکنند  و به آدم هاي توي پوستر ها که داشتند منو نگاه ميکردند لبخند زدم. سعي کردم پامو روشون نذارم

امروز به دربان دانشگاه لبخند زدم. چقدر سخته توي اين سرما کار کردن!!! حالا ميفهمم که چرا بعضي روزها بد اخلاقي ميکنه.

امروز به بچه هاي توي خط دانشگاه لبخند زدم چقدر وقتي ميخندي بعضي ها رو متفاوت ميبيني

امروز به نرده هاي  سبز رنگي که گله گله اش پريده بود خنديدم کاش ميتونستم همه اونها رو دوباره رنگ بزنم مثل روز اول.

امروز به صندلي هاي کلاسمون که هر روز اينهمه آدم رو روي خودشون تحمل ميکنند لبخند زدم چه کار سختي!!!! که تو حق انتخاب نداشته باشي و ناچارا همه نوع آدمي رو روي خودت جا بدي

امروز به پنجره ها خنديدم چقدر خوبه که آدم حدفاصل بين دو فضا باشه

امروز سعي کردم به همه ماشين هايي که توي کوچمون بودند (نه فقط ماشين هاي مورد علاقه ام)لبخند بزنم. اونها هم به همديگه حسودي ميکنند؟ اونها هم به هم ديگه پز ميدند؟

امروز به کفشهاي توي راهرو خونمون لبخند زدم تصور کهنه شدن و دور انداختن کفشم تنم رو لرزوند کاش ميشد هميشه کفشم رو ميپوشيدم کاش ميشد لذت خريدن کفش نو نبود.اونوقت من ميتونستم تا ابد کفشهامو داشته باشم.

امروز به آويزي که روي در اتاقم بود و از دور بدجوري خودنمايي ميکرد لبخند زدم نميدونم چه حسي داره وقتي منو ميبينه. شايد براش مثل يک ارباب هستم !!!!

امرز به جالباسي اتاقم خنديدم مطمئن بودم که داشت بهم فحش ميداد چون ميدونست قراره سنگينش کنم ولي من اينکار رو نکردم. چه کيفي داره که بتوني يه کار متفاوت با روزهاي قبلت انجام بدي يه کاري که هيچکس انتظارش رو نداشته باشه.

امروز به ماهيهاي توي آکواريوم خنديدم اينا روزها چه کار ميکنند فقط دور خودشون مي چرخند؟ چه زندگي کسالت آوري!!!! هيچ وقت فکر ميکنند؟ مثلا فکر ميکنند که زندگي پوچي دارند ؟هيچ وقت از زندگيشون نا اميد ميشن؟

شب به ستاره هايي که به سقف اتاقم چسبونده بودم لبخند زدم يه لحظه فکر کردم مدتهاست که اونها منتظر همچين لحظه اي بودندولی نفهميدم چرا.  

آخر شب سعي کردم به خوابم هم لبخند بزنم و به برادرش به مرگ...... چه حس تازه اي !!!! چه بوي غريبي!! تا حالا هيچ وقت به مشامم نخورده بود

فردا .....

حتما اونها هم به من لبخند خواهند زد......

 آري فردا روز زيبايي خواهد بود